سید کیان

شیرینک من از وقتی شروع به حرف زدن کردی تا الان انقدر کلمات جدید به دایره لغاتمون اضافه کردی که نگووووو این کلمه ها به ترتیب سنته آخریا مال همین روزاست

دیپ داپ = ماشین حساب

دپ داپ = لب تاپ

دوشی = گوشی

آناناشی=خمیر دندون

نخشاندی= نقاشی

مخته= تخمه

بیفی=قیفی

باباچی= باب اسفنجی

بوخدی= بخور

پاتی= فاطمه

دایی صندم= خاله صنم

مندم=مریم

بستندی= بستنی

دیچی=قیچی

دام دام = ماشین سواری

موهور = موتور

اوفا= خودکار

آف = خاموش

نارنی= نارنگی

میمی=میوه

نارنگی=انار

سامجامجیم =ساندویچ

کامجامجیم=کامپیوتر

اووان=قرآن

شداد=خیلی شدید

زداد=خیلی زیاد

پلیس انتماظی

میفوشتره=هنوز نفهمیدیم ینی چیکار میکنه

درمز.درد.تمت.=در جاهای مختلف ق و گ ،د گفته میشه و ک،ت

پیس به شوی

آقا کیان قشنگ مامان دو سالگیت مبارک.

یک سال و چهار روز از اولین باری که چشمای قشنگت و باز کردی گذشت.

توی این مدت شما گردن گرفتی, نشستی, چهار دست و پا رفتی, راه رفتی و حرف زدی .برای لحظه لحظه با شما بودن خدا رو شاکرم .یک سال با کلی خاطره خوب.خدا کنه تمام سالهای زندگیت به همین خوبی باشه.لبات همیشه خندون و دلت اندازه دریا.

توی این مدتی که این وبلاگ و برای دردونه پسرم درست کردم خیلیا به من و آقا پسر لطف داشتن و همیشه یادمون بودن.

شرمنده اگه گاهی نتونستم به نظراتتون جواب بدم.

مامان بهنود, مامان کورش,مامان کیان, مامان پریناز, فاطمه عزیزم. ممنون برای تمام نظراتی که دادین و بیشتر ممنون برای اینکه یادمون بودین.

دوستتون داریم اندازه تمام مهربونیای دنیا

میدونم چهار روز تاخیر دارم ولی

تولدت مبارک عزیز دلم

دلک مامان, شیطونکم. داری انقدر سریع بزرگ میشی که مامانی زمان و گم کرده.

انگار همین دیروز بود که از ترس تکون نخوردنت چهار ساعت سر گردون این دکتر و اون دکتر بودیم تا فقط بشنویم از یکیشون که شما سالمی.

حالا دنبال یه دقیقه آروم موندنت میگردم تا نفس تازه کنم.

کاش میشد یه کمی فقط یه کمی از زمان با تو بودن بیشتر استفاده کنم بیشتر کنارت باشم و با خنده های قشنگت قند تو دلم آب بشه.

چند روزیه غصم شده این که با این سرعتی که شما تو بزرگ شدن داری چه جوری کنار بیام .چه جوری لحظه لحظه ی با تو بودن و قاب بگیرم و هر روز بهشون سر بزنم که یادم نره این پسرکی که الان داره با باباش گل یا پوچ بازی میکنه یه روزی قد یه توت فرنگی بود و من برای همون توت فرنگی قصه میگفتم.

حالا مجال کتاب دست گرفتن بهم نمیدی و سریع ازم میگیریش و دیگه چی به سر کتاب میاد بماند.

هم از زود بزرگ شدنت میترسم هم منتظرشم.

میترسم از اینکه زمان خیلی زود بگذره و از کارای که باید میکردم و وقت نشد فقط برام حسرت بمونه.

اما منتظرم اون روزایی بیان که برای اولین بار بایستی.راه بری.بدوی.حرف بزنی و من برای هر کدومش بهت افتخار کنم.

الهی قربونت بشم که با اون صدای قشنگت هر جوری شده حرفت و میزنی یه سری از کلمه هایی که شما بگار میبری ایناست:

اوما, اینقه,ماما,مومبا: مامان

بَبا , بوبا: بابا

قام : ماشین

بِ: بده

با: بیا

هم: غذا

آب به : آب

آب بِ: آب بازی

گیخون: گوشی

آله : خاله

هر وقتم عصبانی میشی یه عالمه گیخ با صدا های مختلف

سلام عزیز دلم ببخشید این چند وقت چیزی ننوشتم بی اینتر نت بودیم.

شما یه روز مونده هشت ماهگیت تموم بشه چهار دست و پا رفتن تند و تند و شروع کردی انقدرررر شیطون و بلایی که نگو.

جمعه جشن دندونی شماست یه ذره دیره چون شما الان سه تا دندون داری.